دخترها:
بعضی از اونا واقعاً می خونند وقتی میرن سر کتاب تا یکی دو ساعت دیگه کلشونو از کتاب بر نمی دارند . عادت دارند زیر مطالب کتاب خط بکشند که بعدا بخونند
بعضی هاشون هم که مثلا درس می خونند کتاب جلوشونه چشمشون هم روی کتابه ولی حواسشون یه جای دیگست ...
یه عده ای هم هستندکه به بهونه اینکه مشکل دارن زنگ میزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود یک ساعت و اندی به طوری که اشک و دود تلفن در میاد !!
و اما پسر ها:
یا درس نمی خونند یا وقتی می خواند بخونند باید حسش بیاد. وقتی حسش میاد که شب امتحانه... یه کم که درس خوندند یه موردی پیش میاد و بهش خیره می شوند و به یه چیزی فکر می کنند بعد انگار که درس خوندند بلند میشند میرن استراحت می کنند بعد از یک ساعت استراحت دوباره میرند میشینند فکر می کنند . وقتی فکرشون تموم شد کتاب را ورق میزنند یه کم براندازش میکنند وزنش می کنند استخاره می کنند برای خودشون تقسیمش می کنند میگند تا ساعت فلان اینقدر می خونم تا ساعت فلان اینقدر بعد میرن استراحت کنند . حین استراحت حسشون تموم میشه حال ندارند برند بخونند ولی چون می دونند فردا امتحان دارند پا میشند میرند سر کتابشون.
همینجور که می خونند هیچی حالیشون نیست چون جای دیگه فکر می کنند(لازم به ذکر است که هیچ وقت در هیچ موقعیتی فکر نمی کنند فقط موقع درس خوندن فکرشون میاد) بعد از نیم ساعت دوباره میرن استراحت، بعد سه ربع استراحت می بینند خیلی دیر شده .دوباره میرنند درس بخونند این بار می خونند یه چیزایی هم یاد میگیرند ولی چیزایی که یاد نمی گیرند را میذارند که فردا از دوستاش بپرسند یه کم به معلمشون فحش میدند می گند اینارو درس نداده . خلاصه آخرش نمیرسند کتاب را تموم کنند فردا میرند میبینند که دوستاشون یه چیزایی می گند که تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خرد میشه اونایی هم که خونده بودند یادشون میره به همین سادگی
منبع: http://www.beytoote.com
تاریخچهی تقلب از جایی شروع میشود که حسن کچل برای نخستین بار به مکتب رفت. از بد ماجرا همان روز امتحان ماهیانهی کودکان فلک بخت مکتب بود . لیک حسن چشمان چپش را بر روی ورقهی همزاد انداخت تا نکتی بس ارزشمند از ورقهی فوق الذکر، دشت کند. این بود که کلید اولین تقلب تاریخ بشری زده شد…
لبته این تقلب با روشهای فوق العاده ابتدایی (البته در مقابل ترفندهای کنونی) صورت گرفت. بدین ترتیب که حسن با کلی زور زدن تن را تکان داد و خود را به بالای ورقهی همزاد رسانید و خیلی راحت مطالب را دو در فرمود. زان پس تقلب دوران طلایی خود را آغاز کرد. بدین ترتیب که گسترش یافت و مصادیقی متفاوت پیدا کرد. از جمله تقلبهای رایج تقلبات سر امتحان، دو در کردن غذا از سلف، تقلب در اتو زدن، تقلب در شماره دادن، تقلب در مخ زنی، تقلب در بازی (که از آن به جر زنی تعبیر میشود) را میشود نام برد.
حال روش هایی از تقلب در امتحانات را به نظرتان میرسانیم:
روش های نوشتاری:
۱- نوشتن روی کف پا، پس کله، پشت گوش و…
۲- نوشتن روی میز، پشت نیمکت، زیر نیمکت، پشت مانتوی دختر جلویی و…
۳- نوشتن روی دستمال دماغی، پاکت نامه و…
۴- نوشتن و لوله کردن تقلب و جاسازی آن در سوراخهای مختلفی از جمله دماغ، دهن، فک پایین، دریچهی آئورت و …
روش های با کلاسی:
۱- استفاده از ماشین حسابهای مهندسی
۲- استفاده از آیینه، موچین، لوازم آرایش، فیلم، عکس
روش های جوادی:
۱- خر نمودن یک فقره بچه خرخون
۲- خم کردن سر به روی ورقهی طرف به صورت تابلو.
۳- روش شیمیایی:بدین معنی که مراقب را با انواع و اقسام مواد شیمیایی از هستی ساقط کنید و بعد با خیال راحت دست به کار شوید
توجه توجه:
« اگر در این امر تبهر کافی ندارید اصلا سمت این کار نروید که عواقبی جز ضایع شدن، اخراج شدن و تابلو شدن ندارد »
منبع: http://www.zrd.ir
روشی کاملاً مؤثر در برنامهریزی
خواستن توانستن است.
من باید موفق بشوم.
من باید درستکار باشم.
من باید تصمیم اساسی برای موفق شدن بگیرم.
من باید خوب درس بخوانم.
من باید با معدل خوب قبول شوم.
من باید تلاش کنم.
من باید موانع موفقیت را بردارم.
من باید، باید، باید...
راستی راه رسیدن به موفقیت چیست؟
از اساسیترین و اصلیترین شرایط موفقیت یک انسان در زندگی فردی و اجتماعی داشتن قدرت «مدیریت خود» است. انسان موفق، ریشه همه موفقیتها را در درون خود جستوجو میکند.
منشأ تمام پیروزیها در وجود ماست. انسانی که نگاه مثبت و فعال در زندگی دارد خواهان کار، کوشش و تلاش است و برای خود برنامه دارد.
انسان موفق، زمام زمان را به دست داشته و بهترین بهره را از آن میبرد. انسان موفق شکستها و عقب افتادنهای خود را با بهانههای پوچ توجیه نمیکند.
کشیدن پا روی زمین، حرکت بدون انرژی، چشمهای خسته و بیحال و گاهی خوابآلود، غرغر کردن و بد و بیراه گفتن به زمین و زمان، پوشیدن لباسهایی که همواره اعتراض به دنبال دارد و ظاهری که نشان از بی نشاطی است، تأخیر در کارها، اعتراضات و... نشان دهنده نداشتن مدیریت خود و زمان است. مدیریت به معنای اداره کردن، برنامهریزی و حرکت در چارچوب آن برنامه به سوی هدف است.
استفاده مناسب از امکانات تحت اختیار برای پیشرفت، و هر چیز را در حیطه نفوذ و تحت تأثیر خود، در جای و محل شایسته
و بایسته خود نهادن است. مدیریت زمان به معنای برنامهریزی کردن، جای دادن هر چیز به جای خود در حوزه زمان و تلاش در جهت رسیدن به هدف است. برنامهریزی یعنی در هر ساعت و هر دقیقه از روز چه کاری را باید انجام داد تا حرکت ما به سوی هدف شتاب داشته باشد. کسی که برنامه دارد هستی خویش را معنی بخشیده است. میداند که ضعفها و قوتهایش چیست، برای رفع موانع و کمبودها و نداشتنهای خود برنامه دارد. همینطور برای تقویت داشتنها و تواناییها تلاش میکند. برنامهریزی تلاش هدفمند و دقیقی برای تکامل خود است. مدیریت زندگی خود در گرو مدیریت زمان است.
چگونه میتوان برای خود برنامهریزی کرد؟
باید تشخیص داد که در حال حاضر چگونه زندگی میکنم، یعنی لیست کارها و زمان آنها را آن طوری که باید تهیه کنم. یک هفته تمام کارهای روزمره را یادداشت میکنم.
یادداشتها را بررسی میکنم و کارهایی که از روی بیهدفی بوده و ضرورتی برای زندگی من ندارد را مشخص مینمایم، خصوصاً اموری که برای تلف کردن وقت است.
برای هفته دوم با توجه به شرایط زندگی و برنامههای از پیش تعیین شده و مفید، تعیین میکنم که میخواهم چه تغییراتی را در زندگی خویش ایجاد کنم و هدفم از این تغییرات باید بهبود وضعیت قبلی و یا کیفیت بهتر باشد.
در مرحله بعد پیشبینی میکنم که باید چه تغییراتی را ایجاد کنم آنها را لیست میکنم، به عبارتی با توجه به هدفم خواستههایم را از خودم مشخص میکنم، مثلاً میخواهم پایه درس ریاضیام بهتر شود و یا تغییر مثبتی در اخلاقم ایجاد شود، تمام خواستهها را مشخص و میزان آن را معلوم میکنم.
در این مرحله برای هفته سوم بر اساس خواستههایم برای خود برنامهریزی میکنم، و قبل از آن خواستهها را تعدیل میکنم، با زبان سادهتر از کم شروع میکنم و کمکم سعی میکنم به خواستههای حقیقی خود برسم. اکثر کسانی که نمیتوانند به برنامه خود عمل کنند کسانی هستند که از همان ابتدا برنامه سنگینی برای خود تدارک میبینند و چون در عمل احساس ناتوانی میکنند از برنامه داشتن منصرف میشوند و تا دو هفته این برنامه را ادامه میدهم. در این مرحله زمان را مشخص نمیکنم و فقط کارهای خوب و پیشبینیهای خود را بین روزهای هفته تقسیم میکنم، مثلاً روز شنبه باید یک ساعت ادبیات و یکونیم ساعت زبان انگلیسی و دو ساعت ریاضی بخوانم و برای روزهای دیگر هفته با توجه به شرایطم مقدار زمانی و یا مقدار درسی که باید خوب بفهمم را معین میکنم.
برنامه را به اجرا میگذارم. هر شب قبل از خواب بر کارهای خود نظارت کرده و در مقابل خواستههای روزانهام، میزان عملکرد خود را مشخص میکنم، مثلاً در مثال قبلی، قبل از خواب روز شنبه بررسی میکنم که چه قدر ادبیات یا زبان و یا...
خواندهام. ممکن است درس ادبیات نیاز به چهل و پنج دقیقه مطالعه باشد و درس زبان نیاز به دو ساعت و همینطور برای کارهای دیگر، آن چه انجام دادهام را صادقانه و با دقت یادداشت میکنم.
در پایان هفته عملکرد خود را جمعبندی کرده با هدف و خواستههایم و پیشبینی ابتدای هفته مقایسه میکنم. هدفم از این کار داشتن برنامه است و عادتکردن به برنامه داشتن.
در مرحله بعد خواستههای دقیقتر و واقعبینانهتری را پیشبینی نموده و هفته بعد را مصممتر به برنامهام عمل میکنم. این عملکرد را بررسی کرده اگر در پایان هفته از آن نسبتاً راضی بودهام و احساس خوبی از عمل کردن به آن داشتم برنامه را صرفاً برای عادت شدن ادامه میدهم و اگر راضی نبودم سعی میکنم برنامه هفته بعد را واقعبینانهتر در نظر بگیرم تا به رضایت نسبی برسم. حالا من دیگر برنامه دارم میخواهم وضعیت خود را بهبود بخشم. بهتر است کم کم خواستههای پیشبینی شده ابتدای هر هفته را متناسب هدفم کنم تا به هدف برسم.
میدانم که از برنامه داشتن مهمتر عمل کردن به آن است. بر خود نظارت دقیق میکنم، اهدافم را مینویسم و در جایی که مدام جلوی نظرم باشد قرار میدهم، خودم خودم را تشویق میکنم، از خدا مدد میخواهم، از اعضای خانواده میخواهم قبل از برنامهریزی جمعی در خانه برنامه من را هم در نظر داشته باشند.
حالا که چهار هفته است با برنامه عمل میکنم با توجه به توانم دو نکته دیگر را وارد برنامهام میکنم؛ اول خواستههایی که برای بهترشدن دارم، یعنی کمکم برنامهام را سنگینتر و خواستههای بیشتری را از خود طلب میکنم. مسلماً اکنون قادر خواهم بود کمی به خودم سختی هم بدهم. دوم عنصر زمان را هم باید در برنامههایم بیاورم، مثلاً مشخص کنم که از ساعت پنج تا پنج وچهل و پنج دقیقه به مطالعه و یادگیری عربی میپردازم و حداقل سه هفته این برنامه را ادامه داده و هر تغییری که باعث بهبود شرایط من میشود ایجاد میکنم.
اکنون من موفق شدهام که به بهترین شکل ممکن برای خود برنامهریزی درسی انجام دهم و به آن عمل کنم. احساس رضایتی که به من دست داده را نمیتوانم وصف کنم. از خدا بابت این توفیق شاکرم.
این زمانی است که میتوانم از خود انتظار داشته باشم که نه تنها برای درس بلکه برای بهترین شدنها در زندگی برنامه داشته باشم، برای مطالعات غیر درسیام، دیدن فیلم و نشستن پای کامپیوتر و ارتباط با دوستانم، همه حساب شده است. برنامه اوقات فراغتم برنامه خودسازی است نه... دیگر بیهدف در خیابانها پرسه نمیزنم، همین طوری با تلفن حرف نمیزنم، کنار کامپیوتر و...
حالا حتی تفریح و سرگرمی من هم برای تقویت قوای ذهنی و نشاط روحیام است و توسط خودم انتخاب میشود و برای همه کارهایم با فکر انتخاب میکنم که چه کنم؟
من میتوانم سر رشته زندگی خویش را در دست بگیرم. من میدانم تنها راه موفقیت اول خودشناسی و بعد بر اساس آن خودسازی است و داشتن برنامه و عمل کردن به آن و نظارت و کنترل خود یعنی قدرتمند شدن و پیروز شدن بر تمام موانع راهم. موفقیت من دلیلش: لطف خدا، محبت و همراهی و یاری خانوادهام و معلمانم و همراهی دوستان خوب و عاقلم، اراده، تلاش، پشتکار، مصمم و امید به آینده و امید به موفقیت است.
حداقل شرط لازم برای موفقیت...
حداقل شرط لازم برای موفقیت در هر زمینهای یادگیری مداوم است.
همیشه کارهای خود را بنویسید و آنها را طبقهبندی کنید؛ سپس از مهمترین آنها شروع کنید.
از سلامت جسمانی خود به بهترین نحو مراقبت کنید. نیرو و نشاط برای موفقیت و خوشبختی ضروری است. در مورد تعیین هدفهای خود قاطعیت داشته باشید، اما در مورد روش دستیابی به آنها انعطافپذیر باشید.
برای رسیدن به هر یک از هدفهای خود مهلتی تعیین کنید.
آنچه بیش از هر چیز با موفقیت و خوشبختی همسویی دارد خوشبینی است.
هر موقعیتی را میتوان مثبت تلقی کرد، به شرط آن که آن را به عنوان فرصتی برای رشد و پیشرفت در نظر بگیریم.
اگر در هر شخص و در هر شرایطی به دنبال نقاط مثبت باشید، تقریباً همیشه آن را پیدا خواهید کرد.
وقتی خدا بخواهد برای شما هدیهای بفرستد آن را در مشکلی میپیچد. هر چه مشکل بزرگتر باشد، هدیه هم بزرگتر است!
هر وقت احساس ترس کردید، شجاعت را با «شجاعانه عمل کردن» در خود پرورش دهید.
کلید موفقیت در این است که هدف خود را تعیین کنید و آن گاه طوری عمل کنید که گویی امکان شکست وجود ندارد و همینطور هم خواهد شد.
هر تجربهای را به یک تجربه آموزنده بدل کنید. در هر ناامیدی و شکستی، به دنبال درس با ارزش باشید.
منبع: http://www.ido.ir
نشریه اقتصادی فوربس در تازهترین گزارش خود بلندترین برجهای جهان را معرفی کرد.
به گزارش خبرنگار ایسنا، براین اساس برج خلیفه در دوبی امارات با ارتفاعی معادل ۸۲۸٫۱ متر به عنوان بلندترین برج جهان معرفی شده است. برج تایپه ۱۰۱ در تایوان با ارتفاع ۵۰۸٫۱ متر در رده دوم قرار گرفته و برج مرکز بینالمللی مالی شانگهای در چین نیز با ارتفاع ۴۹۱٫۹ متر رده سوم را به خود اختصاص داده است.
برج تجارت جهانی یک که در نیویورک آمریکا در حال ساخت بوده و کار ساخت آن تا سال ۲۰۱۳ تمام میشود، ۵۴۱٫۳ متر ارتفاع خواهد داشت. در آن سال این برج بلندترین برج نیم کرهغربی زمین خواهد بود و به رده سوم جهان نیز خواهد رسید. اما تا آن زمان رکورد بلندترین برج در نیم کرهغربی زمین متعلق به برج ویلیس در شیکاگو است. نکته جالب اینجاست که از بین ۱۰ برج بلند دنیا ۹ برج در قاره آسیا قرار دارند.
در حال حاضر تلاشهایی برای ساخت برجهای بلندتر در جده عربستان در دست انجام است. قرار است برجی در این شهر ساخته شود که منظره دریای سرخ زیر پای آن دیده شود. پیشبینی میشود این برج در صورت اتمام کار ساخت آن به بلندترین برج جهان تبدیل خواهد شد.
فهرست بلندترین برجهای جهان به همراه ارتفاع و نوع کاربری آنها به شرح زیر است:
برج خلیفه دوبی، امارات ۸۲۸٫۱ متر اداری، مسکونی، هتل
تایپه ۱۰۱ تایپه، تایوان ۵۰۸٫۱ متر اداری
مرکز بینالمللی مالی شانگهای شانگهای، چین ۴۹۱٫۹ متر هتل، اداری
مرکز بینالمللی بازرگانی هنگکنگ، چین ۴۸۴ متر هتل، اداری
برج پتروناس ۱ کوالالامپور، مالزی ۴۵۲ متر اداری
برج پتروناس ۲ کوالالامپور، مالزی ۴۵۲ متر اداری
برج زیفنگ نانجینگ، چین ۴۴۹٫۸ متر هتل، اداری
برج ویلیس شیکاگو، ایلینویز آمریکا ۴۴۲٫۲ متر اداری
کینگکی ۱۰۰ شنزن، چین ۴۴۱٫۶ متر هتل، اداری
مرکز بینالمللی مالی گوانگژو گوانگژو،چین ۴۳۸٫۶ متر هتل، اداری
منبع:http://www.funpatogh.com
برترین ها:چیدن میز پذیرائی و تزئین سفره در مهمانی های رسمی و غیر رسمی کار نسبتا طاقت فرسائی است که استرس زیادی به همراه دارد! یکی از مهم ترین مراحل این کار، هنر تاکردن دستمال سفره است که در اینجا به صورت تصویری به شما آموزش می دهیم.
برای این مدل، از دستمال آهاردار بدون طرح و نازک استفاده کنید. دستمال را از وسط تا کنید. دوباره آن را از طول تا کنید تا مستطیل درازی تشکیل شود. طرف راست و چپ دستمال را مانند شکل به پایین تا کنید. گوشه های پایینی را به سمت مخالف تا کنید. دوباره این گوشه ها را از کنار تا کنید تا به مرکز دستمال برسند. در این لحظه دستمال شبیه کایت شده است.
نوک کایت را به پایین تا کنید. دستمال را برگردانید. گوشه های چپ و راست را مجدداً تا کنید و نوک یکی را در دیگری فرو کنید.حالا دستمال را روی قاعده گردش بگذارید و گوش های خرگوش را از هم جدا کنید. در انتها سه رشته نخ به عنوان سبیل خرگوش به دستمال سنجاق کنید.
12. جیبی
در این مدل هوشمندانه می توانید قاشق و چنگال را داخل دستمال قرار دهید. لبه پایینی را را تا بالا تا کنید. سپس لایه بالایی را پایین بیاوردی تا با لبه پایینی مماس شود. همه لایه های پایینی را به بالا تا کنید و دستمال را برگردانید. هر دو سمت چپ و راست را تا وسط بیاورید. بخشی از یک سمت را در داخل سمت مخالف فرو کنید.دستمال را برگردانید و قاشق و چنگال را داخل جیب دستمال بگذارید.
13. استوانه ای
برای شکل دادن به این دستمال شمعی شکل، باید دستمال را لوله کنید و آن را ایستاده روی میز بگذارید. از دستمال های تک رنگ و بدون طرح استفاده کنید. دستمال را از قطر تا کنید. نوک باز آن رو به بالا باشد. دولای پایینی را به اندازه 2سانتیمتر به بالا تا کنید. سپس از یکی از گوشه ها شروع کنید و از یک طرف تا آخر دستمال را لوله کنید. پس از لوله کردن کامل، نوک باقیمانده را داخل قسمت تا شده پایینی فرو کنید. بدین ترتیب لوله دیگر باز نمی شود. حالا می توانید دستمال را در حالت ایستاده بگذارید.
14. کارت نگهدار
برای این مدل به پارچه ای سنگین و آهاردار نیاز دارید تا بتواند کارت را نگه دارد. دستمال را سه بار تا بزنید. مستطیل دراز حاصل را به دو نیم تا کنید و خط تای وسط آن را بدست آورید. سپس تای آن را باز کنید. لبه پایینی را با انگشتتان نگه دارید و نیمه سمت چپ را به صورت قطری تا کنید. لبه آن را با خط تای وسط میزان کنید. برای سمت راست هم همین کار را بکنید. دستمال را برگردانید. دو پره آن را محکم لوله کنید تا به تا برسد و دوباره دستمال را برگردانید و لوله ها را در جا نگه دارید. سمت راست را به سمت پایین تا کنید تا لوله ها با تای عمودی وسط مماس شوند. سمت چپ را به نقطه پایینی تا کنید تا این دو لوله در کنار هم قرار گیرند.کارت خود را بین دو لوله قرار دهید.
15. بادبزنی با گره
از یک دسته کوچک علف برای بستن بادبزن استفاده کنید. دستمال را از وسط تا کنید و خط تا را با انگشتتان فشار دهید. تای دستمال را باز کنید. پایین دستمال را به سمت خط وسط تا کنید. این خط را هم با فشار انگشت مشخص کنید. با تکرار این کار خطوط مساوی تا را پیدا می کنید و پلیسه های شما بطور مساوی در دستمال مشخص می شوند.حالا دستمال را از روی خط های مشخص شده تای آکوردئونی بزنید. وسط پلیسه ها را بگیرید و روبانی به دور آن ببندید. دسته کوچک گیاهی پیدا کنید و آنها را روی دستمال گره بزنید.